به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
روی تو برق خرمن آسایش دل است
زلف تو تازیانه جانهای غافل است
هر خون که کرد در دل عشاق، مشک شد
اکسیر دانه است زمینی که قابل است
از رنگ و بوی، حسن خداداد فارغ است
نفزاید از بهار جنونی که کامل است
زاهد نیم به مهره گل مشورت کنم
تسبیح استخاره من عقده دل است
سوهان مرگ نیز علاجش نمی کند
پایی که از گرانی جان در سلاسل است
بحر تو بی کنار ز تن پروری شده است
از جان بشوی دست که هر موج ساحل است
ای رهروی که خیر به مردم رسانده ای
آسوده رو که بار تو بر دوش سایل است
از پیچ و تاب عشق مکن شکوه زینهار
کاین پیچ و تاب، جوهر آیینه دل است
از درد و داغ عشق بود برگ عیش من
این است دوزخی که به جنت مقابل است
هر کس نداده است گریبان به دست عقل
صائب بگیر دامن او را که عاقل است!
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.