کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سر جوش داغ بر دل ما نوبهار ریخت

    دردی که ماند بر جگر لاله زار ریخت

    بی وقت هر که همچو صدف لب نکرد باز

    ابر بهارش آب گهر در کنار ریخت

    عاشق به شوربختی من نیست در جهان

    برخاستم ز جا، نمکم از کنار ریخت

    هر جا که شد ترانه ما انجمن فروز

    گردید آب نغمه و از زلف تار ریخت

    شور جزا، ذخیره فردای خویش را

    امروز بر جراحت این دل فگار ریخت

    از رشک قرب شانه دلم شاخ شاخ شد

    این زهرگویی از بن دندان مار ریخت

    آن کس که دشنه در گذر ما به خاک کرد

    در رهگذار برق سبکسیر، خار ریخت

    با ترک هستی از غم ایام فارغم

    آسوده شد ز سنگ، درختی که بار ریخت

    مشاطه دماغ پریشان عالم است

    صائب هر آنچه از قلم مشکبار ریخت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha