صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۸۵۳: سر جوش داغ بر دل ما نوبهار ریخت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سر جوش داغ بر دل ما نوبهار ریخت دردی که ماند بر جگر لاله زار ریخت بی وقت هر که همچو صدف لب نکرد باز ابر بهارش آب گهر در کنار ریخت عاشق به شوربختی من نیست در جهان برخاستم ز جا، نمکم از کنار ریخت هر جا که شد ترانه ما انجمن فروز گردید آب نغمه و از زلف تار ریخت شور جزا، ذخیره فردای خویش را امروز بر جراحت این دل فگار ریخت از رشک قرب شانه دلم شاخ شاخ شد این زهرگویی از بن دندان مار ریخت آن کس که دشنه در گذر ما به خاک کرد در رهگذار برق سبکسیر، خار ریخت با ترک هستی از غم ایام فارغم آسوده شد ز سنگ، درختی که بار ریخت مشاطه دماغ پریشان عالم است صائب هر آنچه از قلم مشکبار ریخت صائب تبریزی