کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در بحر شعر، خامشی از لاف بهترست

    دست بلند، حجت عجز شناورست

    رنگین ز پیچ و تاب شود چهره سخن

    از خون نصیب تیغ به مقدار جوهرست

    مهر از جهان ببر که غذای لطیف او

    خونی است در لباس، اگر شیر مادرست

    صبر گران رکاب نیاید به کار عشق

    در بحر بیکنار چه حاجت به لنگرست؟

    بر دل غبار کلفت ایام بار نیست

    گوهر میان گرد یتیمی نکوترست

    از عالم جهات، امید نجات نیست

    بیچاره مهره ای که گرفتار ششدرست

    دل جلوه گاه حسن به اقبال عشق شد

    آیینه روشناس جهان از سکندرست

    زان جلوه ها که سرو تو در کار باغ کرد

    طوق گلوی فاختگان خط ساغرست

    سرچشمه ای که خضر ازو چشم آب داد

    در زیر دامن خط سبز تو مضمرست

    صائب ز خاک چاشنی قند می برد

    موری که محو حسن گلوسوز شکرست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha