کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل رمیده ما را صدای پا سنگ است

    بر آبگینه ما نقش آشنا سنگ است

    به بوی سوختگان مغز ما می شود بیدار

    اگر چه همچو شرر خوابگاه ما سنگ است

    چه شد که باد مخالف ندارد این دریا

    که هر نفس زدنی بر حباب ما سنگ است

    چنان شده است ز سودا مرا دماغ ضعیف

    که داغ بر سر بی مغزم، آسیا سنگ است

    امید صبح سعادت چنان گداخت مرا

    که استخوان مرا سایه هما سنگ است

    همان به پله میزان عشق بی وزنم

    اگر چه درد مرا کوه قاف، پا سنگ است

    شکستگی است زبان سؤال را پر و بال

    وگرنه کاسه دریوزه را سزا سنگ است

    مکن شکستگی خود به بیغمان اظهار

    که مومیایی این قوم بی حیا سنگ است

    ترا چراغ بصیرت ز غفلت است خموش

    که چشم بسته بود تا شرار با سنگ است

    ز ناله ام دل بلبل به خاک و خون غلطید

    که شیشه دل عشاق را نوا سنگ است

    خمار خنده بیهوده سخت می باشد

    عجب نباشد اگر کبک را غذا سنگ است

    مکن به سنگ دل سخت یار را نسبت

    که در میانه تفاوت ز شیشه تا سنگ است

    علاج خشکی سودا مجو ز صندل تر

    که دردهای گرانسنگ را دوا سنگ است

    همان به دست کسان است چشم ما صائب

    اگر چه همچو فلاخن غذای ما سنگ است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha