کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عنان دل ز من آن دلربا گرفت و گذاشت

    چو دلپذیر نبودش چرا گرفت و گذاشت

    عیار موجه بیتاب ما ز دریا پرس

    که بارها سر زنجیر ما گرفت و گذاشت

    فریب چشم پریشان نگاه او مخورید

    که در دو روز هزار آشنا گرفت و گذاشت

    ز انفعال مرا روی بازگشتن نیست

    خوشا کسی که طریق خطا گرفت و گذاشت

    ز گل مدار امید وفا که دست ازوست

    که رنگ عاریتی از حنا گرفت و گذاشت

    قدم ز ناف غزالان به کام شیر نهاد

    سبکروی که طریق رضا گرفت و گذاشت

    عنان من گل بی دست و پا کجا گیرد؟

    که خار دامن من بارها گرفت و گذاشت

    ز سختی دل سنگین خویش در عجبم

    که همچو موم بی نقشها گرفت و گذاشت

    نبود جوهر مردانگی زلیخا را

    وگرنه دامن یوسف چرا گرفت و گذاشت؟

    به درد من نتوان برد ره که دست مسیح

    هزار مرتبه نبض مرا گرفت و گذاشت

    مشو مقید موج سراب این عالم

    که خضر دامن آب بقا گرفت و گذاشت

    ز پشت دست ندامت همیشه رزق خورد

    کسی که دامن اهل صفا گرفت و گذاشت

    مجو ز چرخ مروت که این سیاه درون

    ز دست کور مکرر عصا گرفت و گذاشت

    ز نقش روی به نقاش کن که هر کف خاک

    هزار بار فزون نقش گرفت و گذاشت

    مرا ازان سنگ کو شکر و شکوه هر دو بجاست

    که استخوان مرا از هما گرفت و گذاشت

    ز نقد داغ اثر در جهان نهشت دلم

    ز بس که بر سر هم چون گدا گرفت و گذاشت

    جهان سفله چو فرزند بی خطا صائب

    مرا ز چرخ به دست دعا گرفت و گذاشت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha