کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جهان و هر چه در او هست رونمای دل است

    به هیچ جا نرود هر که آشنای دل است

    هوای نفس ترا کوچه گرد ساخته است

    وگرنه نقد بود هر چه مدعای دل است

    اگر به خضر نگردد دچار در ظاهر

    همان تپیدن پوشیده رهنمای دل است

    قدم برون منه از دل به سیر باغ و بهار

    کدام غنچه این بوستان به جای دل است؟

    ز چشمه آینه جویبار گردد صاف

    صفای عالم ایجاد در صفای دل است

    ز طفل مشربی ما به خنده تن در داد

    وگرنه غنچه شدن باغ دلگشای دل است

    ز تیغ یار عبث چشم خونبها دارد

    به خون خویش زدن غوطه خونبهای دل است

    مبین به چشم تعجب درین بلند ایوان

    که همچو آبله افتاده زیر پای دل است

    فضای بال گشایی درین خراب آباد

    ز لامکان چو گذشتی همین فضای دل است

    نفس گداخته زان می کند سفر شب و روز

    که در جهان نبود آنچه مدعای دل است

    به آفتاب حقیقت کسی رسد صائب

    که همچو سایه شب و روز در قفای دل است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha