به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
شدم غبار و همان خارخار من باقی است
توجه چمن آرا به این چمن باقی است
هزار جامه بدل کرد روزگار و هنوز
حدیث دیده یعقوب و پیرهن باقی است
به رنگ و بوی جهان دل منه، تماشا کن
که آه سرد و کف خاکی از چمن باقی است
گذشت فصل بهار و چمن ورق گرداند
همان به تازگی خویش داغ من باقی است
دلیل این که سخن آب زندگی خورده است
همین بس است که از رفتگان سخن باقی است
چه شیشه ها که تهی شد، چه جامها که شکست
به حال خود دل سنگین انجمن باقی است
ز پادشاهی پرویز جز فسانه نماند
هزار نقش نمایان ز کوهکن باقی است
جواب آن غزل است این که گفت عرفی ما
هزار شمع بکشتند و انجمن باقی است
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.