به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
نقش روی تو در آیینه جان صورت بست
آنچه می خواستم از غیب همان صورت بست
صحبت آینه و عکس بود پا به رکاب
در دل و دیده خیال تو چسان صورت بست؟
از سر کلک قضا نقطه اول که چکید
زان سیاهی دل و چشم نگران صورت بست
عشق ازان برق که در خرمن آدم افکند
از دخانش فلک گرم عنان صورت بست
حسن تا پرده ز رخساره گلرنگ گرفت
عشق با دیده خونابه فشان صورت بست
صورت هر چه درین نشأه دل از خلق گرفت
روی ازین نشأه چو گرداند همان صورت بست
صورت حال من از خامه نقاش بپرس
نقش بیچاره چه داند که چسان صورت بست؟
پیش ازین فکر همه صورت بی معنی بود
معنی از خامه صائب به جهان صورت بست
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.