کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در غریبی دلم از یاد وطن خالی نیست

    غنچه هر جا بود از فکر چمن خالی نیست

    روح در جسم من از شوق ندارد آرام

    در گهر آب من از قطره زدن خالی نیست

    چون سر زلف همان حلقه بیرون درم

    گر چه یک مویم ازان عهد شکن خالی نیست

    چشم بد را به لب خشک ز خود دور کنم

    ورنه از خون جگر ساغر من خالی نیست

    در سراپای تو هر گوشه که آید به نظر

    از شکر خنده چو آن کنج دهن خالی نیست

    حسن بیرنگ به هر کس ننماید خود را

    ورنه در فصل خزان نیز چمن خالی نیست

    اگر اندیشه معشوق هم آغوش بود

    سر کشیدن به گریبان کفن خالی نیست

    لب هر جام درین بزم لب منصورست

    گر چه این معرکه از دار و رسن خالی نیست

    داغ در زیر سیاهی بود از چشم ایمن

    من و آن باغ که از زاغ و زغن خالی نیست

    مصر را شوق وطن کرد به یوسف زندان

    گر چه از چاه حسد خاک وطن خالی نیست

    جوی خشکی است، چو ساقی نبود، شیشه و جام

    از گل و سرو چه حاصل که چمن خالی نیست؟

    جز سخن مغز دگر نیست درین عالم پوچ

    این چه پوچ است که گویند سخن خالی نیست؟

    لاله طور تجلی است دل من صائب

    هرگز از داغ جنون کاسه من خالی نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha