کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    فروغ روی تو برقی به خرمن گل ریخت

    که جای نغمه شرار از زبان بلبل ریخت

    ز سیر باغ نمکسود می شود دلها

    نمک به خنده گل بس که شور بلبل ریخت

    ز هوش برد چمن را چنان نظاره تو

    که شبنم آب مکرر به چهره گل ریخت

    نسیم زلف که یارب گذشت ازین گلشن؟

    که پیچ و تاب طراوت ز زلف سنبل ریخت

    به دیدن از رخ گلهای تازه قانع شو

    که هر که چید گل از باغ، خون بلبل ریخت

    نبود حوصله سوز اینقدر می گلرنگ

    عرق ز چهره ساقی مگر درین مل ریخت؟

    حریف برق تجلی که می تواند شد؟

    که کوه طور به صحرا ازین تزلزل ریخت

    ز چهره عرق افشان او که حرفی گفت؟

    که رنگ شرم و حیا لاله لاله از گل ریخت

    ز بردباری دشمن خدا نگه دارد!

    که بارها دم تیغ از من از تحمل ریخت

    کدام سرد نفس رو به این گلستان کرد؟

    که همچو برگ: خزان دیده، بال بلبل ریخت

    حذر نمی کند از اشک من فلک، غافل

    که سیل گریه من صد هزار ازین پل ریخت

    شد از عذار تو خورشید آفتاب زده

    ز آفتاب اگر رنگ چهره گل ریخت

    به زور، می به حریفان دهد غلط بخشی

    که زهر در قدح من به صد تأمل ریخت

    ز خار زار قدم بر بساط گل دارم

    مرا که برگ سفر در قدم توکل ریخت

    توقع صله صائب ز نو گلی دارم

    که زر به دامن گلچین به رغم بلبل ریخت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha