صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۶۱۳: در غریبی دلم از یاد وطن خالی نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در غریبی دلم از یاد وطن خالی نیست غنچه هر جا بود از فکر چمن خالی نیست روح در جسم من از شوق ندارد آرام در گهر آب من از قطره زدن خالی نیست چون سر زلف همان حلقه بیرون درم گر چه یک مویم ازان عهد شکن خالی نیست چشم بد را به لب خشک ز خود دور کنم ورنه از خون جگر ساغر من خالی نیست در سراپای تو هر گوشه که آید به نظر از شکر خنده چو آن کنج دهن خالی نیست حسن بیرنگ به هر کس ننماید خود را ورنه در فصل خزان نیز چمن خالی نیست اگر اندیشه معشوق هم آغوش بود سر کشیدن به گریبان کفن خالی نیست لب هر جام درین بزم لب منصورست گر چه این معرکه از دار و رسن خالی نیست داغ در زیر سیاهی بود از چشم ایمن من و آن باغ که از زاغ و زغن خالی نیست مصر را شوق وطن کرد به یوسف زندان گر چه از چاه حسد خاک وطن خالی نیست جوی خشکی است، چو ساقی نبود، شیشه و جام از گل و سرو چه حاصل که چمن خالی نیست؟ جز سخن مغز دگر نیست درین عالم پوچ این چه پوچ است که گویند سخن خالی نیست؟ لاله طور تجلی است دل من صائب هرگز از داغ جنون کاسه من خالی نیست صائب تبریزی