صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۴۰۲: دوش مجلس از زبان شکوه ام در می گرفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش مجلس از زبان شکوه ام در می گرفت کاش این شمع پریشان را کسی سر می گرفت کوه تمکین و سبکساری کنون هم پله اند رفت آن موسم که بحر عشق لنگر می گرفت دیده ابلیس اگر می داشت نور معرفت خاک را از چهره چون خورشید در زر می گرفت آن که می زد از نصیحت آب بر آتش مر کاش اول پرده از رخسار او برمی گرفت چشم خود را داده بود از آب حیوان خضر آب تا غرور آیینه از دست سکندر می گرفت با ضعیفان سختگیریهای چرخ امروز نیست دایم این بیدادگر نخجیر لاغر می گرفت شرم اگر بیرون در می بود و می در اندرون صحبت ما و تو امشب رنگ دیگر می گرفت صائب از بزمی که من افسرده بیرون آمدم پنبه مینا ز روی گرم می در می گرفت صائب تبریزی