کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بزم عالم ز دل خون شده ما گرم است

    مجلس عیش به یک شیشه صهبا گرم است

    که گذشته است ازی بادیه دیگر، کامروز

    می جهد نبض ره و سینه صحرا گرم است؟

    سرد شد معرکه عالم و چون بیخبران

    همچنان در سر ما ذوق تماشا گرم است

    چون چراغ سحری پا به رکاب سفرست

    سر هر کس که ز کیفیت صهبا گرم است

    رهرو عشق محال است ز پا بنشیند

    پشت این موج سبکسیر به دریا گرم است

    صبح محشر ز جگر صد نفس سرد کشید

    همچنان بسترم از آتش سودا گرم است

    گردبادش به نظر جلوه فانوس کند

    بس که از ناله من دامن صحرا گرم است

    ریگ از موج برآورد به زنهار انگشت

    بس که مجنون مرا نقش کف پا گرم است

    فیض ما چون نفس صبح بود عالمگیر

    همچو خورشید سر عالمی از ما گرم است

    گل ز شبنم نتوانست عرق کردن خشک

    بس که در کوی تو بازار تماشا گرم است

    دارد از حلقه خود نعل در آتش شب و روز

    بس که در صید دل آن زلف چلیپا گرم است

    گر چه شد هر سر موی تو چو کافور سفید

    از تب حرص ترا باز سراپا گرم است

    از سموم است اگر گرمی صحرا صائب

    جگر سوختگان از نفس ما گرم است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha