به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
خط شبرنگ کز او حسن بتان از خطرست
چشم عیار ترا پرده گلیم دگرست
نیست از آب گهر بر جگر تشنه لبان
از لب لعل تو داغی که مرا بر جگرست
ناامیدی است به پیغام لباسی خرسند
ور نه از یوسف ما باد صبا بیخبرست
دولتی را که بود بال هما باعث آن
پیش ارباب بصیرت به جناح سفرست
چه خیال است ز ما خاطر خاری شکند؟
پای پر آبله سوختگان دیده ورست
زنگ افسوس بود قسمتش از نقش و نگار
هر که چون آینه و آب، پریشان نظرست
دیده حسرت غواص نفس باخته ای است
هر حبابی که درین قلزم خون جلوه گرست
طالع شبنم بی شرم بلند افتاده است
ورنه از دامن گل دامن ما پاکترست
در شکرزار قناعت نبود تلخی عیش
دیده مور درین بادیه تنگ شکرست
شکوه از سنگ ندارد گهر ما صائب
هر شکستی که به گوهر رسد از هم گهرست
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.