کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر چه طبعم کم ز خورشید جهان افروز نیست

    در نظرها اعتبارم چون چراغ روز نیست

    دست اگربردارم از دل، می شکافد سینه را

    هیچ مرغی چون دل بیتاب، دست آموز نیست

    حسن چون بی پرده آید، عشق ناپیدا شود

    جوشش پروانه بر گرد چراغ روز نیست

    خاک ما را از گل بیت الحزن برداشتند

    چون سبو پیوند دست ما به سر امروز نیست

    دست چون دادی به دستی، قطع الفت مشکل است

    دست و پایی می زند تا مرغ دست آموز نیست

    از شب آدینه روز عشرت ما شد سیاه

    صبح شنبه هیچ طفلی این چنین بد روز نیست

    همتم از شمع باشد یک سر و گردن بلند

    آستین بر اشکی افشانم که دامن سوز نیست

    پرده گوش از صفیر من شود خاکستری

    اینقدر با شعله آواز بلبل، سوز نیست

    روزگاری شد که در سلک سخن سنجان اوست

    نسبت صائب به شاه قدردان امروز نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha