کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بوی زلف او حواسم را پریشان کرد و رفت

    برگ عیش پنج روزم را به دامان کرد و رفت

    آه دود تلخکامان کار خود را می کند

    زلف پندارد را خاطر پریشان کرد و رفت

    ذره ای از آفتاب عشق در آفاق نیست

    این شرر را کوهکن در سنگ پنهان کرد و رفت

    وقت آن کان ملاحت خوش که از یک نوشخند

    داغهای سینه ما را نمکدان کرد و رفت

    هر که زین دریای پر آشوب سر زد چون حباب

    تاج و تخت خویش را تسلیم طوفان کرد و رفت

    پاس لشکر داشتن از خسروان زیبنده است

    این نصیحت مور در کار سلیمان کرد و رفت

    هر که بیرون آمد از دارالامان نیستی

    چون شرر در اوج هستی یک دو جولان کرد و رفت

    روزگار خوش عنانی خوش که کون سیل بهار

    کعبه گر سنگ رهش گردید، ویران کرد و رفت

    هر که صائب از حریم نیستی آمد برون

    بر سر خشت عناصر یک دو جولان کرد و رفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha