کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زان دهن انگشتر زنهار می باید گرفت

    بعد ازان مهر از لب اظهار می باید گرفت

    نوبهار آمد، ره گلزار می باید گرفت

    داد دل از ساغر سرشار می باید گرفت

    در چنین فصلی که عریانی لباس صحت است

    پنبه از مینا، ز سر دستار می باید گرفت

    بر خود اوضاع جهان هموار کردن سهل نیست

    خار بی گل را گل بی خار می باید گرفت

    خون خود را لعل کردن کار هر بیدرد نیست

    جا به زیر تیغ چون کهسار می باید گرفت

    می کند از دوستان خصمی تراوش بیشتر

    طوطیان را سبزه زنگار می باید گرفت

    هیچ سایل را مبادا کار با سنگین دلان!

    بوسه ای زان لب به چندین بار می باید گرفت

    موشکافان کفر می دانند شید و زرق را

    رشته تسبیح را زنار می باید گرفت

    تا به کی شد دل از طول امل در پیچ و تاب؟

    از فسون این مهره را از مار می باید گرفت

    مشت خاکی را که سامان وصول بحر نیست

    دامن سیل سبکرفتار می باید گرفت

    تا نگردیده است صائب استخوانت توتیا

    گوشه ای زین خلق ناهموار می باید گرفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha