کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر که عبرت حاصل از اوضاع دنیا کرد و رفت

    یوسف خود را درین بازار پیدا کرد و رفت

    توده خاکستر گردون مقام عیش نیست

    همچو صبح آیینه را باید مصفا کرد و رفت

    در قفس برگ اقامت ساختن بی حاصل است

    شهپر پرواز می باید مهیا کرد و رفت

    در جهان رنگ و بو ماندن نه از روشندلی است

    یک نظر شبنم گلستان را تماشا کرد و رفت

    در محیط آفرینش از حبابی کم مباش

    کز نظر وا کردنی دل را به دریا کرد و رفت

    در شکست آرزو زنهار کوتاهی مکن

    تا توانی خاروخس در چشم دنیا کرد رفت

    فقر گنج سر به مهر حق، جهان ویرانه است

    احتیاج خود نمی باید هویدا کرد و رفت

    هر که دل از دست داد و عشوه دنیا خرید

    یوسف خود را به سیم قلب سودا کرد و رفت

    هر که چون طفلان به فکر خانه آرایی فتاد

    محضر غفلت به دست خویش انشا کرد و رفت

    از کشاکش مرغ روح خویش را آزاد کرد

    هر که زنار علایق ازمیان وا کرد و رفت

    هر که نم بیرون نداد از بخل چون موج سراب

    جلوه خشکی درین دامان صحرا کرد و رفت

    روزگار آن سبکرو خوش که مانند شرار

    روزنی زین خانه تاریک پیدا کرد و رفت

    هر که چون موج سراب آمد به این وحشت سرا

    صائب از طول امل طوماری انشا کرد و رفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha