کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یاد ایامم که در تن جان ما منزل نداشت

    موجه مطلق عنان ما غم ساحل نداشت

    پرده بیگانگی در بحر وحدت محو بود

    رشته مو از حباب این عقده مشکل نداشت

    روز و شب در پرده های شرم خود می کرد سیر

    لیلی صحرایی ما خانه و محمل نداشت

    خوش نشین باغ و بستان بود چون آزادگان

    سرو ما از تنگنای جسم، پا در گل نداشت

    خرده های جان ما از شوق چون ریگ روان

    فکر دوری و غم نزدیکی منزل نداشت

    برگ عیش ما ز احسان بهار آماده بود

    سرو ما از بی بری بار جهان بر دل نداشت

    در بهارستان بی رنگی، گل بی خار ما

    خار در پیراهن از اندیشه باطل نداشت

    نه غم ابری و نه پروای برقی داشتیم

    هیچ کس از خانه ما چشم بر حاصل نداشت

    بود در دارالامان خامشی آسوده دل

    شمع ما اندیشه فانوس یا محفل نداشت

    بود در دارالامان خامشی آسوده دل

    شمع ما اندیشه فانوس یا محفل نداشت

    کار بر ما چون حباب از خودنمایی تنگ شد

    ورنه تنگی ره در آن دریای بی ساحل نداشت

    نوبهار بی خزان معرفت در هیچ عهد

    بلبلی آتش نفس چون صائب بیدل نداشت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha