به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
بی محابا در میان نازکش انداخت دست
ناخن شاهین ز رشک بهله ای در دل شکست
قبله گاه من، کلاه سرگرانی کج منه
طاق ابروی تو می ترسم نهد رو در شکست
سرگرانیهاش با افتادگان امروز نیست
نقش ما با زلف او از روز اول کج نشست
لشکر خط شهربند حسن را تسخیر کرد
زلف او افتاده است اکنون به فکر کوچه بست
غنچه خواهد شد گل خمیازه ام از فیض می
می کشد بر دوش من آخر سبوی باده دست
گوشه ابروی استغنا چه می سازی بلند؟
می توان از گردش چشمی خمارم را شکست
دست آلایش کشیدم صائب از کام جهان
همت من بس بلند افتاده و این شاخ پست
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.