کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کوچه گرد بیخودی را خانمان در کار نیست

    شاهباز لامکان را آشیان در کار نیست

    باده بیرنگ از ظرف بلورین فارغ است

    سرو سیمین را لباس پرنیان در کار نیست

    فارغند از عقل دور اندیش، مستان خراب

    خانه بی بام و در را پاسبان در کار نیست

    درنمی آید به ظرف گفتگو اسرار عشق

    هر چه وجدانی است آن را ترجمان در کار نیست

    حسن را در هر لباسی می شناسند اهل دید

    این قدر روپوش ای جان جهان در کار نیست

    کاهلان همدرس می جویند از افسردگی

    داستان عشق را همداستان در کار نیست

    یک نگاه گرم می سوزد سراپای مرا

    این قدر استادگی ای خوش عنان در کار نیست

    عقل بیجا در عنان اهل دل آویخته است

    گله آهوی وحشی را شبان در کار نیست

    در میان دعوی و معنی بود خون در میان

    هر کجا معنی بود تیغ زبان در کار نیست

    از خریداران نیفزاید قماش ماه مصر

    حسن گل را هایهوی بلبلان در کار نیست

    گرد رخسارش نفس بیهوده می سوزد عرق

    چهره شرمین او را دیده بان در کار نیست

    خط راه اهل غیرت چین ابرویی بس است

    این قدر بیمهری ای نامهربان در کار نیست

    دیده بیدار را افسانه می آید به کار

    غفلت سرشار را رطل گران در کار نیست

    صحبت عالم به یک ساعت مکرر می شود

    گر جهان این است عمر جاودان در کار نیست

    ما سبکروحان مدارا با رفیقان می کنیم

    ورنه بوی پیرهن را کاروان در کار نیست

    سیل گو هموار سازد کعبه و بتخانه را

    این ره نزدیک را سنگ نشان در کار نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha