کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    روی گرم مهر اگر ذرات عالم را نواخت

    داغ سودای تو هم دلهای پر غم را نواخت

    حسن را باغ و بهاری همچو چشم پاک نیست

    ماند دایم تازه رو هر گل که شبنم را نواخت

    می تواند داد سامان کار ما آشفتگان

    آن که از دست نوازش زلف پر خم را نواخت

    شوربختی گشت شیرین در نظر عشاق را

    کعبه با آن منزلت روزی که زمزم را نواخت

    رزق صاحب خیر آماده است از آثار خیر

    جام را هر کس که بر لب بوسه زد، جم را نواخت

    خاکیان پاک طینت دانه یک سبحه اند

    هر که یک دل را نوازش کرد، عالم را نواخت

    سهل باشد عشق اگر از خاک بردارد مرا

    مهر از کوچک دلی بسیار شبنم را نواخت

    بی کسی دلی های غمگین را کند غمخوار هم

    غم دل ما را نوازش کرد و دل غم را نواخت

    می جهد آتش هنوز از چهره اولاد او

    عشق ازان سیلی که در فردوس آدم را نواخت

    انتقام خویش ازو حق نمک خواهد کشید

    صائب آن داغ سیه رویی که مرهم را نواخت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha