به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
خرقه آزادگان چشم از جهان پوشیدن است
کسوت این قوم از دستار سر پیچیدن است
سخت رویی می شود سنگ فسان شمشیر را
خاکساری روی دشمن بر زمین مالیدن است
از تهی مغزی است امید گشاد از ماه عید
ناخن تنها برای پشت سر خاریدن است
ما حجاب آلودگان را جرأت پروانه نیست
گرد سر گردیدن ما، گرد دل گردیدن است
سرفرازی چشم بد بسیار دارد در کمین
تا بود روشن، مدار شمع بر لرزیدن است
عرض دادن جنس خود بر مردم بالغ نظر
در ترازوی قیامت خویش را سنجیدن است
صرف کردن زندگی در خدمت آزادگان
زیر پای سرو چون آب روان غلطیدن است
از گداز شمع روشن شد که در بزم وجود
روزی روشندلان انگشت خود خاییدن است
در محرم تا چه خونها در دل مردم کند
محنت آبادی که عیدش دربدر گردیدن است
برگ جمعیت به از ریزش ندارد حاصلی
گر گلابی هست این گل را، ز هم پاشیدن است
سنگ طفلان می کند خوش وقت مجنون مرا
کار کبک مست در کوه و کمر خندیدن است
از خموشی می توان صائب به معنی راه برد
مایه غواص گوهرجو نفس دزدیدن است
خواب را صائب مکن بر دیده از شبگیر تلخ
چاره کوتاهی این ره به خود پیچیدن است
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.