کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل به سر رفته است تا آن نقش پا را دیده است

    فرصتش بادا که محراب دعا را دیده است

    می پرد چشمش که خورشید از کجا پیدا شود

    شبنم ما در فنای خود بقا را دیده است

    ای غزال چین چه پشت چشم نازک می کنی؟

    چشم ما آن چشمهای سرمه سا را دیده است

    در پناه طره او گل ننازد چون به خویش؟

    بر سر خود سایه بال هما را دیده است

    از دم سرد حریفان کی شود افسرده دل؟

    شمع ما پشت سر چندین صبا را دیده است

    شعله جواله را طعن گرانجانی زند

    هر که وقت رقص آن گلگون قبا را دیده است

    پشت دست از پنجه مرجان گذارد بر زمین

    بحر تا تردستی مژگان ما را دیده است

    دام راه ما خشن پوشان نگردد موج صوف

    چشم ما چین جبین بوریا را را دیده است

    صائب این دل کز حریم سینه ام بی جا نشد

    رفته از جا تا اداهای بجا را دیده است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha