به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
رفتن گلزار کار مردم بیکاره است
برگ عیش دردمندان از دل صد پاره است
با دل روشن ز اسباب تنعم فارغم
بستر و بالین من چون لعل، سنگ خاره است
از دل عاشق مجو آرام در زندان تن
این شرر در سنگ از بی طاقتی آواره است
ناز و نعمت حرص را بال و پر خواهش شود
چهره سیراب، افزون تشنه نظاره است
می دواند آدمی را حرص بر گرد جهان
ورنه گندم سینه چاک از بهر روزی خواره است
از دل بی آرزو کوه گران لنگر شدیم
خواب طفلان باعث آسایش گهواره است
حرص هر کس را که صائب نعل در آتش گذاشت
همچو قارون گر بود زیر زمین، آواره است
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.