صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۱۷۶: رفتن گلزار کار مردم بیکاره است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رفتن گلزار کار مردم بیکاره است برگ عیش دردمندان از دل صد پاره است با دل روشن ز اسباب تنعم فارغم بستر و بالین من چون لعل، سنگ خاره است از دل عاشق مجو آرام در زندان تن این شرر در سنگ از بی طاقتی آواره است ناز و نعمت حرص را بال و پر خواهش شود چهره سیراب، افزون تشنه نظاره است می دواند آدمی را حرص بر گرد جهان ورنه گندم سینه چاک از بهر روزی خواره است از دل بی آرزو کوه گران لنگر شدیم خواب طفلان باعث آسایش گهواره است حرص هر کس را که صائب نعل در آتش گذاشت همچو قارون گر بود زیر زمین، آواره است صائب تبریزی