به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
هر زمان در شهر بند عقل، سور و ماتمی است
جز جهان عشق نبود گر جهان بی غمی است
دیدن خلق است بیماری و وادیدست نکس
عید و نوروز از برای بی دماغان ماتمی است
رفته و آینده اهل حال را منظور نیست
از حیات جاودانی خضر را قسمت دمی است
هر که در دریا شود اهل بصیرت چون حباب
هر نظر محو جمالی، هر نفس در عالمی است
گفتگوی عشق را هر گوش نتواند شنید
نیست جز چاه ذقن، این راز را گر محرمی است
حسن هیهات است نادم گردد از خوانخوارگی
می پرد چشم و دل خورشید هر جا شبنمی است
از درشتی های خط خوبان ملایم می شوند
ما جراحت دیدگان را خط مشکین مرهمی است
نقطه موهوم کز خردی نمی آید به چشم
پیش چشم خرده بین ما سود اعظمی است
بس که صائب دیدم از نادیدگان نادیدنی
زنگ بر آیینه طبعم بهار خرمی است
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.