به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
تاب در ناف غزالان ختن افتاده است
زان گره کز زلف او در کار من افتاده است
هر که دارد فکر یوسف، گر چه در کنعان بود
مست در آغوش بوی پیرهن افتاده است
دست گستاخی ندارد خار شرم آلود من
گل مکرر مست در آغوش من افتاده است
از نوای بلبلان امروز آتش می چکد
چشم گستاخ که بر روی چمن افتاده است؟
آب می گردد به چشم حلقه بیرون در
زان فروغی کز رخش در انجمن افتاده است
غیرت آن لعل میگون و عقیق آبدار
همچو اخگر در گریبان یمن افتاده است
زیر تیغش جای باشد چون ز بند آزاد شد
چون قلم هر کس که او عاشق سخن افتاده است
از نواهای غریب صائب آتش نفس
می توان دانست در فکر وطن افتاده است
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.