صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۱۲۹: تاب در ناف غزالان ختن افتاده است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تاب در ناف غزالان ختن افتاده است زان گره کز زلف او در کار من افتاده است هر که دارد فکر یوسف، گر چه در کنعان بود مست در آغوش بوی پیرهن افتاده است دست گستاخی ندارد خار شرم آلود من گل مکرر مست در آغوش من افتاده است از نوای بلبلان امروز آتش می چکد چشم گستاخ که بر روی چمن افتاده است؟ آب می گردد به چشم حلقه بیرون در زان فروغی کز رخش در انجمن افتاده است غیرت آن لعل میگون و عقیق آبدار همچو اخگر در گریبان یمن افتاده است زیر تیغش جای باشد چون ز بند آزاد شد چون قلم هر کس که او عاشق سخن افتاده است از نواهای غریب صائب آتش نفس می توان دانست در فکر وطن افتاده است صائب تبریزی