کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از ته دل هر که روی خود به دنیا کرده است

    پشت از کوتاه بینی ها به عقبی کرده است

    رزق ما بی دست و پایان بی طلب خواهد رساند

    در رحم آن کس که روزی را مهیا کرده است

    می خلد چون خار در چشمش تماشای بهشت

    هر که سیر گلشن حسنش سراپا کرده است

    مردمک چون نقطه سهوست بر چشمم گران

    خال او تا در دلم جا چون سویدا کرده است

    از رمیدنها خیال چشم آن وحشی غزال

    سینه تنگ مرا دامان صحرا کرده است

    در دل او ره ندارم، ورنه نخل موم من

    ریشه محکم بارها در سنگ خارا کرده است

    بی زبان احوال ما را می تواند عرض کرد

    بی سخن چشم ترا آن کس که گویا کرده است

    در شکرخندش خدا داند چه کیفیت بود

    آن که زهر چشم او کار مسیحا کرده است

    چرخ کم فرصت همان از خاکمالم نگذرد

    با زمین هر چند هموارم مدارا کرده است

    نه زلیخا پیرهن تنها به بدنامی درید

    عشق صائب پر ازین مستور رسوا کرده است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha