کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از چه و زندان برآمد هر که روح از تن شناخت

    شد عزیز آن کس که یوسف را ز پیراهن شناخت

    رخنه دل کرد بر من جسم را ماتم سرا

    خانه زندان شد به هر مرغی که او روزن شناخت

    بینش ظاهر به کنه روح نتواند رسید

    چون مسیحا را تواند دیده سوزن شناخت؟

    کفر و دین و روز و شب در عالم حیرت یکی است

    در بلا افتاد هر کس دوست از دشمن شناخت

    تا بر آمد جان ز تن، گم کرد نادان خویش را

    وای بر آن کس که یوسف را به پیراهن شناخت

    از در و دیوار می پرسد خبر آیینه را

    گر چه طوطی خویش را ز آیینه روشن شناخت

    اشک من تا روشناس چهره شد، در دل نماند

    همچو آن طفلی که راه کوچه و برزن شناخت

    خرده راز شرر در سینه اش سیماب شد

    سنگ از روزی که ذوق صحبت آهن شناخت

    رفت آسایش ز دل تا ره به کوی یار برد

    مور کی از پا نشیند چون ره خرمن شناخت؟

    غوطه در خون می زند چون یاد گلشن می کند

    تا دل صائب حضور گوشه گلخن شناخت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha