کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چه حاجت است به خال آن بیاض گردن را؟

    ستاره نقطه سهوست صبح روشن را

    همیشه تهمت نظاره می کشد عاشق

    ز آفتاب خبر نیست چشم روزن را

    فغان که خار علایق ز تیزدستی ها

    امان نداد که سازیم جمع دامن را

    گره به جبهه میفکن که رشته هموار

    به قطع راه بود تازیانه سوزن را

    زبان پاک بود لازم دل روشن

    که برگ از ید بیضاست نخل ایمن را

    گشاده دار دل و دست را که لنگر سنگ

    ازین دو شیوه شود بادبان فلاخن را

    چو ماه نو، قد خم گشته بر سپهر وجود

    اشاره ای است که آماده باش رفتن را

    ز جمع دانه که خواهد نصیب خاک شدن

    مساز تنگ به خود همچو مور مسکن را

    کنون که قوت بازوی رستمی داری

    برآر از چه بیژن روان روشن را

    غبار دیده جان است پیکرت صائب

    به آه زیر و زبر ساز، خانه تن را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha