کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    پیوسته دل سیاه بود خلق تنگ را

    دایم ستاره سوخته باشد پلنگ را

    شد بیشتر ز قامت خم دل سیاهیم

    صیقل برد ز آینه هر چند زنگ را

    بر زر مگیر تنگ که از خرده شرار

    دایم به آهن است سر و کار سنگ را

    از تیغ آبدار نترسند پردلان

    از چار موجه نیست محابا نهنگ را

    از خلق تنگ بر تو جهان تنگ گشته است

    بیرون ز پای خویش کن این کفش تنگ را

    حلوای آشتی است چو شد زهر عادتی

    رغبت به صلح نیست بدآموز جنگ را

    شد سحر ساحران ز عصای کلیم محو

    در راستان اثر نبود ریو و رنگ را

    دوزد ز یک خدنگ به هم، شست صاف تو

    چون دانه های سبحه قطار کلنگ را!

    تا هست در چمن اثر از رنگ و بوی گل

    صائب مده ز دست می لاله رنگ را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha