کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    موج را هر چند آماده است بال و پر ز آب

    بی نسیم خوش عنان بیرون نیارد سر ز آب

    زنگ غفلت از دل من باده نتوانست برد

    کی کبودی می رود از روی نیلوفر ز آب

    می دهد در یک دم از کفران نعمت سر به باد

    هر حبابی کز تهی مغزی برآرد سر ز آب

    زیر تیغ از ساده لوحی دست و پایی می زنیم

    بر نیارد ماهیان را گر چه بال و پر ز آب

    نیست غیر از دل سیاهی حاصل تردامنی

    چون تواند زنده بیرون آمدن اخگر ز آب؟

    از عزیزی می کند از تاج شاهان پایتخت

    هر که شد با قطره ای خرسند چون گوهر ز آب

    دست چون بردارم از دامان این صحرا، که هست

    جلوه موج سراب او گواراتر ز آب

    از صراط المستقیم شرع پا بیرون منه

    تا توان از پل گذشتن، نگذرد رهبر ز آب

    هر سبکروحی که بر جسم گران دامن فشاند

    گر ز دریا بگذرد، پایش نگردد تر ز آب

    از حضور عالم آب آن که گردد تردماغ

    تیغ اگر بارد به فرقش، برنیارد سر ز آب

    بی سخن کش هم سخن می آید از دل بر زبان

    گر به پای خویشتن آید برون گوهر ز آب

    هر که در پایان عمر از جان طمع دارد سکون

    چشم دارد در نشیب از سادگی لنگر ز آب

    از می ریحانی خط شد لبش خونخوارتر

    تشنه خون می شود شمشیر خوش جوهر ز آب

    از شراب تلخ، ساکن شد دل پر غم مرا

    گر چه گردد کشتی پر بار، بی لنگر ز آب

    در سیه دل نیست اشک گرم را صائب اثر

    می شود از جوشن افزون خامی عنبر ز آب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha