به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
بسته است چشم روشن از سیر، بال ما را
چون شمع ریشه باشد در سر نهال ما را
گرد یتیمی ما چون گوهرست ذاتی
نتوان فشاند از دل گرد ملال ما را
ما را ز زیر پر هست راهی به آن گلستان
هر چند سخت بندد صیاد بال ما را
آن کس که داد ما را ز آغاز آنچه بایست
هم می کند در آخر فکر مآل ما را
چون سایلان مبرم از تیغ رو نتابیم
چین جبین نبندد راه سؤال ما را
تا می توان گرفتن ای دلبران به گردن
در دست و پا مریزید خون حلال ما را
ما چون گهر حصاری در روی سخت خویشیم
از خشکسال غم نیست آب زلال ما را
چون مشک سوده سازد ناسور زخم ها را
گردی که خیزد از ره مشکین غزال ما را
از قیل و قال هر کس حالش بود هویدا
نتوان نهفته کردن از خلق حال ما را
دایم به آبروییم از فیض خاکساری
از دست هم ربایند رندان سفال ما را
در ناتمامی امروز از ما تمامتر نیست
هر ناقصی چه داند صائب کمال ما را؟
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.