صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۷۱۱: پیوسته دل سیاه بود خلق تنگ را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پیوسته دل سیاه بود خلق تنگ را دایم ستاره سوخته باشد پلنگ را شد بیشتر ز قامت خم دل سیاهیم صیقل برد ز آینه هر چند زنگ را بر زر مگیر تنگ که از خرده شرار دایم به آهن است سر و کار سنگ را از تیغ آبدار نترسند پردلان از چار موجه نیست محابا نهنگ را از خلق تنگ بر تو جهان تنگ گشته است بیرون ز پای خویش کن این کفش تنگ را حلوای آشتی است چو شد زهر عادتی رغبت به صلح نیست بدآموز جنگ را شد سحر ساحران ز عصای کلیم محو در راستان اثر نبود ریو و رنگ را دوزد ز یک خدنگ به هم، شست صاف تو چون دانه های سبحه قطار کلنگ را! تا هست در چمن اثر از رنگ و بوی گل صائب مده ز دست می لاله رنگ را صائب تبریزی