کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دستی که شد به گردش پیمانه آشنا

    دیگر نشد به سبحه صد دانه آشنا

    میزان عدل میل به یک سو نمی کند

    عارف بود به کعبه و بتخانه آشنا

    بر نقطه دل است چو پرگار سیر من

    این مرغ قانع است به یک دانه آشنا

    هر جا شراب هست، غم آشنا مخور

    بیگانه می شود به دو پیمانه آشنا

    زان لب همین نظاره خشکی است رزق من

    باشد بخیل تا به در خانه آشنا

    امروز داغ لاله رخان نیست چشم من

    با آتش است کشتی پروانه آشنا

    تا بر سر که سایه کند چتر داغ عشق

    این آفتاب نیست به هر خانه آشنا

    دیگر دلم ز زخم نمایان کمر نبست

    تا شد به زلف و کاکل او شانه آشنا

    شد نفس بد گهر ز مدارا گزنده تر

    ز احسان نمی شود سگ دیوانه آشنا

    بی دردسر به کعبه مقصود می رسد

    هر سر که شد به صندل بتخانه آشنا

    روشن کند سواد خط سرنوشت را

    چشمی که گشت با خط پیمانه آشنا

    روشن کند سواد خط سرنوشت را

    چشمی که گشت با خط پیمانه آشنا

    پرهیز نیست اهل خرابات را ز هم

    دست سبوست با لب پیمانه آشنا

    تا دل ز شوق آب نگردد، نمی شود

    زین نه صدف به گوهر یکدانه آشنا

    عقل است سنگ راه، و گرنه به یک نظر

    اطفال می شوند به دیوانه آشنا

    نقش کسی درست نشیند که چون نگین

    باشد درین بساط به یک خانه آشنا

    صائب ز آشنایی عالم کناره کرد

    هر کس که شد به معنی بیگانه آشنا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha