به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
می می کند خیال تنک ظرف آب را
ویرانه سیل می شمرد ماهتاب را
دل می تپد به خون ز تمنای خویشتن
بر سیخ می کشد رگ خامی کباب را
مجنون کمند طره لیلی کند خیال
بر روی دشت، جلوه موج سراب را
دلمرده ای که سر به گریبان خواب برد
کافور ساخت یاسمن ماهتاب را
عشق است ترجمان نفس های سوخته
آتش کند ترنم مرغ کباب را
عنبر به رخ فکنده نقاب از بهار خویش
تا دیده است آن خط چون مشک ناب را
زنار چشم از رگ خواب است، زینهار
مژگان صفت به چشم مده جای، خواب را
تن ده به بخت شور که خوابانده است چرخ
از صبح در نمک جگر آفتاب را
از پختگی است عاشق اگر گریه کم کند
خونابه است شاهد خامی کباب را
ای گل که موج خنده ات از سر گذشته است
آماده باش گریه تلخ گلاب را
من چون نفس کشم، که فراموش می کند
بر آتش عذار تو مو پیچ و تاب را
در بزم قرب، پاس نفس داشتن بلاست
زان دور عمر زود سرآید حباب را
صائب چها به چشم تماشاییان کند
رویی که ساخت صبح قیامت نقاب را
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.