کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به زلف عنبرین روبند خوبان جلوه گاهش را

    به نوبت پاس می دارند گلها خار راهش را

    ز دست کوته مشاطه این جرأت نمی آید

    مگر گردون ز پستی بشکند طرف کلاهش را

    به این شوکت ندارد یاد، گردون صاحب اقبالی

    نمی پاشد ز هم باد صبا گرد سپاهش را

    کند از دورباش ناز او پهلو تهی گردون

    چه حد دارد که در آغوش گیرد هاله ماهش را؟

    ز شوخی گر چه می ماند به آهو چشم پر کارش

    شکوه پنجه شیرست مژگان سیاهش را

    ز دست انداز او گردد نگارین، پای سیمینش

    نپیچد بر کمر در جلوه، گر زلف سیاهش را

    به سیر کوچه باغ خلد اگر اقبال فرماید

    عبیر پیرهن سازند حوران خاک راهش را

    عزیز مصر تا کنعان گریبان چاک می آمد

    اگر می داشت یوسف در نکویی دستگاهش را

    ز فکر قامت رعنای او دل حسرتی دارد

    که چون طول امل پایان نباشد مد آهش را

    ازان غارتگر ایمان و دل، رویی که من دیدم

    عجب دارم به رو آرند در محشر گناهش را

    زد از بی تابی دل بر در بیگانگی صائب

    پس از عمری که با خود آشنا کردم نگاهش را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha