کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عیار حسن ز صاحب نظر شود پیدا

    که قیمت گهر از دیده ور شود پیدا

    دهد ثمر ز رگ و ریشه درخت خبر

    نهفته های پدر از پسر شود پیدا

    به رنگ زرد قناعت کن از ریاض جهان

    که رنگ سرخ به خون جگر شود پیدا

    هزار نامه عنقا ز کوه قاف رسید

    نشد ز گمشده ما خبر شود پیدا

    مشو به مهر خموشی ز بی زبانان امن

    که برق تیغ ز ابر سپر شود پیدا

    مشو به موی سفید از فریب غفلت امن

    که خواب های گران در سحر شود پیدا

    اگر به صدق قدم در طریق عشق نهی

    ترا ز نقش قدم راهبر شود پیدا

    تو شیشه دل، ندهی تن به سختی ایام

    وگرنه لعل ز کوه و کمر شود پیدا

    درین زمانه که جوهرشناس نایاب است

    چه قدر مردم روشن گهر شود پیدا؟

    ز حرص دانه درین کشتزار نزدیک است

    که همچو مور ترا بال و پر شود پیدا

    مجو ز هر دل افسرده معنی روشن

    که دل چو آب شود این گهر شود پیدا

    ز همرهان ره دورست عمر جاویدان

    سفر خوش است اگر همسفر شود پیدا

    عیار فکر ز همفکر می شود ظاهر

    که روز معرکه صاحب جگر شود پیدا

    توان ز ساده دلی یافت رازهای مرا

    چو رشته ای که ز مغز گهر شود پیدا

    اگر تو چون کف دریا سبک کنی خود را

    ترا سفینه ز موج خطر شود پیدا

    زمین قابل اگر بهر فکر می طلبی

    ز پیش مصرع ما بیشتر شود پیدا

    به سیم قلب نگیرند صائب از اخوان

    درین زمانه عزیزی اگر شود پیدا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha