کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    معلم نیست حاجت در تپیدن کشته دل را

    که خون رقص روانی می دهد تعلیم بسمل را

    به خون غلطیدن من سنگ را در گریه می آرد

    مگر بندد حیا در کشتن من چشم قاتل را

    نمی یابد دل پر خون من راه سخن، ورنه

    عقیق از رهگذار نقش، خالی می کند دل را

    درین وادی کدامین لیلی خوش چشم می باشد؟

    که گردش سرمه آواز می گردد سلاسل را

    دل بی عشق را در رخنه دیوار نسیان نه

    مبر با خود به دیوان جزا این فرد باطل را

    زیاد مرگ اگر بی تاب گردم جای آن دارد

    که من در راه کردم از گرانی خواب منزل را

    ز شور بحر دارد لذتی جان غریق من

    که باشد جلوه موج خطر در چشم ساحل را

    ز بی دردی نباشد سیر باغ ما که از حیرت

    به شاخ گل غلط کردیم دست و تیغ قاتل را

    دل مجروح ما را بی قراری در سماع آرد

    که پر بر هم زدن مطرب بود مرغان بسمل را

    گوارا کرد مرگ تلخ را دنیای پر وحشت

    ره خوابیده دارد در سفر آرام منزل را

    شکایت داشتم از تیره بختی ها، ندانستم

    که گردد زنگ غفلت بخت سبز آیینه دل را

    غبار غم نظر بر مردم روشن گهر دارد

    نصیبی نیست از گرد یتیمی مهره گل را

    زر ناقص عیار از بوته صائب می شود کامل

    روان ناگشته خالص، مغتنم دان عالم گل را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha