کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ترا پر چون صدف شد گوش از سیماب در دریا

    وگرنه حلقه ذکری است هر گرداب در دریا

    ز عادت پرده غفلت شود اسباب آگاهی

    که ماهی بستر و بالین کند از آب در دریا

    خیال یار را در دیده عاشق تماشا کن

    که دارد شور دیگر پرتو مهتاب در دریا

    حریم وصل را حیرانیی در پرده می باشد

    که شوق آب، ماهی را کند قلاب در دریا

    به قسمت می توان برخورد از روزی، نه جمعیت

    که از جای دگر گردد صدف سیراب در دریا

    غریق عشق بر گرد سر هر قطره می گردد

    که ماهی را بود هر موجه ای محراب در دریا

    چنین کز گرد عصیان تیره گردیده است جان من

    عجب دارم که گردد روشن این سیلاب در دریا

    چو دل شد آب، از دل سربرآرد آرزوی دل

    که از دریا زند سر مهر عالمتاب در دریا

    نگردد آب تا صائب دلت از داغ نومیدی

    نخواهی دید روی گوهر نایاب در دریا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha