صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۴۷۱: ترا پر چون صدف شد گوش از سیماب در دریا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ترا پر چون صدف شد گوش از سیماب در دریا وگرنه حلقه ذکری است هر گرداب در دریا ز عادت پرده غفلت شود اسباب آگاهی که ماهی بستر و بالین کند از آب در دریا خیال یار را در دیده عاشق تماشا کن که دارد شور دیگر پرتو مهتاب در دریا حریم وصل را حیرانیی در پرده می باشد که شوق آب، ماهی را کند قلاب در دریا به قسمت می توان برخورد از روزی، نه جمعیت که از جای دگر گردد صدف سیراب در دریا غریق عشق بر گرد سر هر قطره می گردد که ماهی را بود هر موجه ای محراب در دریا چنین کز گرد عصیان تیره گردیده است جان من عجب دارم که گردد روشن این سیلاب در دریا چو دل شد آب، از دل سربرآرد آرزوی دل که از دریا زند سر مهر عالمتاب در دریا نگردد آب تا صائب دلت از داغ نومیدی نخواهی دید روی گوهر نایاب در دریا صائب تبریزی