کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نشد از روی تو سیراب نظر آینه را

    شرم رخسار تو خون کرد جگر آینه را

    نیست چون کشتی طوفان زده یک جا آرام

    در پریخانه حسن تو نظر آینه را

    دست مشاطه تقدیر ز جوهر بسته است

    به تماشای تو صد جای کمر آینه را

    این شکوهی که به رخسار تو داده است خدا

    بیم آن است کند شق چو قمر آینه را

    زره از جوهر خود زیر قبا پوشیده است

    بس که ترسیده ازان غمزه نظر آینه را

    دام فولاد سرانجام دهد از جوهر

    نیست از شوخی عکس تو خبر آینه را

    هر نفس می گسلد سلسله جوهر را

    کرد دیوانه جمال تو مگر آینه را؟

    گر چه ظاهر به تماشای جهان مشغول است

    هست با جوهر خود دام دگر آینه را

    خاک در کاسه سر کن نظر خودبین را

    که ز دریاست فزون موج خطر آینه را

    گر چه آیینه ندارد خطر از آب گهر

    بیش ازین رومده ای پاک گهر آینه را

    رخ متاب از سخن سخت نکویان صائب

    پیش این سنگ توان کرد سپر آینه را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha