کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خام ماندم ز می کهنه کشیدم تا دست

    نشود هیچ مرید از قدم پیر جدا!

    خاطر جمع مرا چند پریشان دارد؟

    خواب آشفته جدا و غم تعبیر جدا

    همت آن است که موقوف نباشد به شعور

    اوست حاتم که به طفلی نخورد شیر جدا

    سرما و خط تسلیم به هم پیوسته است

    هدف ما نشود از قدم تیر جدا

    دل ما گرم طلب بود همان در دل خاک

    این تب گرم نگردید ازین شیر جدا

    شوری از بخت نبردیم به تدبیر برون

    ما که کردیم مکرر شکر از شیر جدا

    صائب آن روز که از قید جنون شد آزاد

    شیونی خاست ز هر حلقه زنجیر جدا

    دل چسان گردد ازان زلف گرهگیر جدا؟

    نشود جوهر از آیینه به شمشیر جدا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha