به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
گل داغ است اگر تاج زری هست مرا
اشک گلرنگ بود گر گهری هست مرا
برگ من زخم زبان است درین سبز چمن
سنگ اطفال بود گر ثمری هست مرا
عکس من سایه فکنده است بر این آینه ها
گر درین هفت صدف، هم گهری هست مرا
نیست در روی زمین سوخته جانی، ورنه
در دل سنگ گمان شرری هست مرا
خرده گیران نتوانند شدن پیشم تیغ
که ز گردآوری خود سپری هست مرا
جلوه مه بود از آب روان روشن تر
گر به رخسار نکویان نظری هست مرا
دشمن خانگی از خصم برونی بترست
هست از دیده خود گر خطری هست مرا
برو ای قاصد و زحمت ببر ای باد صبا
که هم از نامه خود، نامه بری هست مرا
نیست جز سایه بالای تو ای سرو روان
در همه روی زمین گر دگری هست مرا
سری از بیضه گردون نتوان بیرون برد
ورنه در پرده دل، بال و پری هست مرا
دیده شور چو شبنم ز هوا می بارد
تا درین باغ چو گل مشت زری هست مرا
صد هنر پرده یک عیب چو نتواند شد
زین چه حاصل که به هر مو هنری هست مرا؟
از شکست دل چون شیشه چرا اندیشم؟
که درین شیشه نهان شیشه گری هست مرا
رنگ بست است شب بخت سیاهم، ورنه
در دل سوخته آه سحری هست مرا
به دو صد زخم مرا از تو جدا نتوان کرد
که به هر موی تو پیوسته سری هست مرا
نیست صائب به جز از آبله پای طلب
در ره عشق اگر همسفری هست مرا
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.