به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
مجو از زاهدان خشک طینت گوهر عرفان
که از دریای گوهر، بهره خاشاک است ساحل را
نباشد آدمی را هیچ خلقی بهتر از احسان
که بوسد دست خود، هر کس که گیرد دست سایل را
ندارد گریه کردن حاصلی در پیش بی دردان
میفشان در زمین شور صائب تخم قابل را
غبار خط جانان لنگر آرام شد دل را
که سازد توتیای چشم، طوفان دیده ساحل را
تفاوت نیست در لطف و عتاب و خشم و ناز تو
تو از هر در درآیی می کنی گلزار محفل را
نباشد خونبها آن را که شادی مرگ می گردد
نگیرد خون ما چون خون گل دامان قاتل را
سماع اهل دل را نغمه پردازی نمی باید
که باشد مطرب از بال و پر خود مرغ بسمل را
به چشم من که با درد طلب قانع ز مطلوبم
ره خوابیده دارد راحت و آرام منزل را
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.