کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زبان لاف رسوا می کند ناقص کمالان را

    که رو بر خاک مالد پرفشانی بسته بالان را

    چو نتوانی شدن شیرازه جمعیت خاطر

    مده زحمت به پرسش زینهار آشفته حالان را

    امید من به خاموشی یکی ده گشت تا دیدم

    که سامان می دهد دست از اشارت، کار لالان را

    جهانی را کند آزاد از غم، یک دل بی غم

    که باشد صحبت دیوانه عیدی خردسالان را

    چو آب زندگی جان بخش شو در پرده شبها

    مکن رسوا به احسان چهره پوشیده حالان را

    مده از دست چون لیلی زمام محمل تمکین

    میفکن چون جرس دنبال خود بیهوده نالان را

    ندارد زخم دندان کار با لبهای خاموشان

    جواب تلخ کس بر رو نگوید بی سؤالان را

    به ایام خط افکن از نکویان کامجویی را

    که روی تازه می باشد ثمر نازک نهالان را

    تو از اندیشه فاسد به دام و دد گرفتاری

    پریخانه است ورنه کنج خلوت خوش خیالان را

    نظربازی به لیلی طلعتان کیفیتی دارد

    که مجنون می کند حیران خود وحشی غزالان را

    ز من دارند صائب شوخ چشمان نکته پردازی

    سخنگو می کند مجنون من، چشم غزالان را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha