صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۳۸۴: مجو از زاهدان خشک طینت گوهر عرفان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مجو از زاهدان خشک طینت گوهر عرفان که از دریای گوهر، بهره خاشاک است ساحل را نباشد آدمی را هیچ خلقی بهتر از احسان که بوسد دست خود، هر کس که گیرد دست سایل را ندارد گریه کردن حاصلی در پیش بی دردان میفشان در زمین شور صائب تخم قابل را غبار خط جانان لنگر آرام شد دل را که سازد توتیای چشم، طوفان دیده ساحل را تفاوت نیست در لطف و عتاب و خشم و ناز تو تو از هر در درآیی می کنی گلزار محفل را نباشد خونبها آن را که شادی مرگ می گردد نگیرد خون ما چون خون گل دامان قاتل را سماع اهل دل را نغمه پردازی نمی باید که باشد مطرب از بال و پر خود مرغ بسمل را به چشم من که با درد طلب قانع ز مطلوبم ره خوابیده دارد راحت و آرام منزل را صائب تبریزی